میثاق نامه حضرت زهرا (س) و امتحان قبل از خلفت
در این مطلب فقط به شرح اجمالی فراز اول زیارت نامه حضرت زهرا (س) که میثاق نامه حضرت زهرا (س) و امتحان قبل از خلفت او می باشد اشاره میکنیم.
مقدمه:
زیارتنامه حضرت زهرا(س) همانند دیگر ادعیه و زیارات، دربردارنده معانی و مفاهیمی است که مراحل رشد و حرکت مؤمنان را در راه عرفان حقیقی و ولایی بازگو می کند و توجه به آنها، می تواند راهنمایی برای حیات فردی و اجتماعی مؤمنان باشد.در متن زیارت حضرت زهرا(س آمده است که خدا تورا قبل از این که بیافریند، امتحان کرده است، اولاً امتحان به چه معناست؟ و ثانیاً امتحان قبل از خلقت به چه معناست؟ و امتحان معصوم چگونه است؟
در زیارتنامه حضرت زهرا(س) و دیگر ادعیه و زیارات، مفاهیم و ارزشهای عمیقی برای رشد و توسعه معنوی مؤمنان وجود دارد. این متون، اصول و ارزشهای اخلاقی، ولایی و عرفانی را بیان میکنند که به مؤمنان کمک میکند تا در مسیر رضایت الهی پیشرفت کنند.
اشاره به اینکه خدا تورا قبل از خلقت امتحان کرده است، به این معنا است که خداوند انسان را در مواقعی قرار میدهد تا نشان دهد که آیا او ارزش آفرینش و خلقت را دارد یا خیر. این امتحانها، به عنوان چالشهایی برای تقویت و ارتقاء ایمان و اخلاق مؤمنان برگزار میشوند.
اما امتحان معصومان، از جمله حضرت فاطمه زهرا(س)، به دلیل عصمت و پاکیزگی آنها، به شکل دیگری است. آنها به علت کمالات و خصوصیات الهی که در آنها حضور دارد، در امتحانهای الهی پایدار و پیروز میمانند. این امر نشان از برتری و ارتباط نزدیک آنها با الهیات است.
این زیارت درای پنج فراز اساسی است که دراین مطلب فقط به شرح اجمالی فرازاول زیارت نامه حضرت زهرا (س) که میثاق نامه حضرت زهرا (س) و امتحان قبل از خلفت او می باشد اشاره میکنیم.
میثاق نامه حضرت زهرا (س) و امتحان قبل از خلفت
متن زیارت نامه حضرت زهرا (س)
السَّلامُ عَلَیک یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَک الَّذِی خَلَقَک قَبْلَ أَنْ یخْلُقَک وَ کنْتِ لِمَا امْتَحَنَک بِهِ صَابِرَةً وَ نَحْنُ لَک أَوْلِیاءُ مُصَدِّقُونَ وَلِکلِّ مَا أَتَى بِهِ أَبُوک صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتَى بِهِ وَصِیهُ عَلَیهِ السَّلامُ مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُک اللَّهُمَّ إِذْ کنَّا مُصَدِّقِینَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِیقِنَا بِالدَّرَجَةِ الْعَالِیةِ لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلایتِهِمْ [بِوَلایتِهِمْ] عَلَیهِمُ السَّلامُ.سلام بر تو اى آزموده شده، آزمودت آنکه تو را آفرید پیش از آفریدنت در دنیا و در آن آزمون شکیبا بودى و ما دوستان و تصدیقکنندگان توییم و به همه آنچه پدر بزرگوارت (درود خدا بر او و خاندانش باد) و جانشینش (درود بر او) آوردند سر مىسپاریم. خدایا! از تو مىخواهیم از آن رو که تصدیقکنندگان آن بزرگواران بودیم ما را به خاطر این باور به درجه والا برسانى، تا خود را بشارت دهیم که پاک گشتیم به ولایت آنان (درود بر آنان).
امتحان در لغت
در لغتنامه لسان العرب گفته است:« أَصل المَحْنِ: الضَّرْبُ بالسَّوْط . و امتَحَنتُ الذهب و الفضة إِذا أَذبتهما لتختبرهما حتى خَلَّصْتَ الذهب و الفضة»( اصل کلمه محن به معنی زدن با شلاق است. و وقتی طلا و نقره را ذوب کردی تا آن دو را آزمایش کنی و از خلوص آن دو باخبر شوی می گویی امتحان کردم طلا و نقره را. در فرهنگ ابجدی گفته است : مَحَنَ مَحْناً الفضّةَ: نقره را پاک و خالص نمود.سفارش امام باقر(ع)
امام باقر(ع) فرمودند: « إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِکَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً … ــــ چون به قبر جدّه ات فاطمه (ع) رسیدی بگو: ای امتحان شده ای که امتحان نموده است تو را خدایی که خلق کرد تو را قبل از اینکه خلق کند تو را ؛ پس تو را صابر یافت برای آنچه که امتحانت نمود »(1)غرض از امتحان و ابتلا چیست
بنا بر این در امتحان و ابتلاء فقط جنبه خبر یافتن لحاظ نشده بلکه مطلوبیّت نیز در آن ملحوظ است. یعنی امتحان و ابتلا فقط و فقط برای خبردار شدن نیست ؛ بلکه امتحان کننده می خواهد از راه امتحان ، شیء مطلوب و خالص را به دست آورد. وقتی کسی را شلاق می زنند مراد این است که او را اصلاح کنند لذا کلمه محن در این مورد به کار می رود. همچنین طلا و نقره را ذوب می کنند تا ناخالصی آن ظاهر شود و طلا و نقره خالص به دست آید ؛ لذا در این مورد نیز واژه امتحان به کار می رود.امتحان سخن نیز برای این است که سخن ارزشمندی حاصل شود. دباغی پوست را نیز امتحان می گویند چون در اثر دباغی ، پوست نرم و لطیف می شود. معلّم هم که دانش آموز را امتحان می کند صرفاً برای آگاه شدن از میزان اطلاعات دانش آموز نیست ؛ بلکه غرض اصلی امتحان ، این است که دانش آموزان وادار به درس خواندن شوند و رشد کنند.
و کسانی به کلاس بالاتر روند که مراتب پایینتر را به خوبی یاد گرفته اند. لذا بسیاری اوقات معلّمین ، امتحان میان ترمی می گیرند و چه بسا شاگردان را تهدید می کنند که نمره میان ترمشان را در نمره ترم آنها دخالت خواهند داد ؛ ولی در عمل چنین نمی کنند. چون مقصودشان صرفاً تحریک نمودن دانش آموزان به درس خواندن است.
بنا بر این ، از آنجایی که با برهان اثبات شده که خداوند متعال کمال محض است و جهل در او راه ندارد ،لذا در امتحان او جنبه ی خبر گرفتن را باید کنار گذاشت. پس امتحان خدا فقط برای اغراضی است که به امتحان شونده بر می گردد نه به امتحان کننده. و این اغراض بسته به افراد مختلف، متفاوت است.
امتحان انبیاء و ائمه و اولیاء برای این است که کمالات وجودی آنها برای دیگران آشکار گردد. و برای مومنین عادی وسیله خالص شدن از شرکهای خفی است ؛ همانگونه که آتش با ذوب نمودن سنگ طلا ، ناخالصی آن را جدا می کند ، و در نهایت طلایی خالص حاصل می شود. امتحان الهی برای عدّه ای نیز مجازات است.
امتحان و بلا از منظر حضرت علی(ع)
حضرت على علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة : بلا و گرفتارى براى ستمگر ادب است ، و براى مؤمن امتحان ، و براى پیامبران درجه و براى اولیاء کرامت می باشد.» (2)یعنی خداوند متعال با مصائب و بلایا ستمگران را مجازات می کند تا شاید ادب شوند و از ظلم خود باز گردند. مؤمنان را گرفتار بلایا می کند تا امتحانشان نماید ؛ و امتحان نیز برای شکوفا ساختن استعدادهای الهی است.
امّا انبیاء که ظلمی ندارند و استعدادات الهی آنها نیز شکوفاست، به سبب بلایا ، اوصاف کمال موجودشان قویتر و شدیدتر می گردد ؛ لذا بلا برای آن بزرگواران موجب ارتقاء درجه است. بر همین اساس بود که خداوند متعال حضرت ابراهیم را در انواع سختی ها قرار داد تا به مقام امامت نائل گردد.
« وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ : (به خاطر آورید) هنگامى را که خداوند، ابراهیم را با امور گوناگونى آزمود.
و او به خوبى از عهده ی این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من نیز » خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد.»
امّا برای اولیاء الهی ، بلا و گرفتاری نشان بزرگواری آنهاست ؛ یعنی موجب می شود که بزرگواری آنها ظهور خارجی یابد و مردم ، بزرگواری و عظمت روحی آنها را در بلایا مشاهده نمایند ؛ یا گرفتاری در بلایای عظیم نشان می دهد که آنها مورد توجّه خاصّ خدا هستند ؛ چرا که در پیشگاه خداوند متعال هر که مقرّبتر است ، جام بلا بیشترش می دهند.
خلقت ملکوتی حضرت فاطمه زهرا (س)
یعنی خداوند متعال قبل از آنکه به تو خلقت مادّی دهد تو را به خلقت نوری خلق نمود. دیگر مردمان اوّلین تمایزی که یافتند و وجود شخصی پیدا کردند ، بعد از خلقت آدم (ع) بود که وجود ذرّی آنها در صلب آدم (ع) خلق گردید و از آن هنگام تا رسیدن به صلب پدر خودشان و انتقال به رحم مادر خودشان ، همواره در سیر بودند ؛ و فرد مذکوری نبودند. امّا برخی از انسانها مثل اهل بیت و انبیاء (ع) حتّی در عالم ملکوت و جبروت و فوق آن نیز وجود متمایز و شخصی داشتند ؛ لکن به وجود نوری ؛ و نور دیگر مردمان در نور آن بزرگواران مستتر بود.کما اینکه در رتبه ای از هستی ، حتّی انبیاء (ع) نیز وجود نوری متمایز نداشته اند و نور وجودشان در نور اهل بیت (ع) مستهلک بوده ؛ و باز انوار ائمه (ع) و فاطمه زهرا(س) در رتبه های آغازین هستی در نور علی (ع) مکنون بود ؛ و نور خود امیرمومنان(ع) در نور رسول الله (ص) فانی بود ؛ و اوّل وجود نوری که به شخصه خلقت یافت ، نور رسول اکرم (ص) بود.
« عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی .
جابر مىگوید: محضر مبارک امام صادق علیه السّلام عرض کردم: براى چه فاطمه زهراء سلام اللَّه علیها به زهراء موسوم گردید؟ حضرت فرمودند: زیرا حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفرید، و هنگامى که نور وجود فاطمه سلام اللَّه علیها درخشید آسمانها و زمین به نورش روشن شده و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه ، حقّ تبارک و تعالى را سجده نموده و عرض کردند: ای اله و معبود ما و سرور و مولاى ما ! این نور چه خصوصیّتى دارد که این قدر تابان و روشن است؟
خداوند متعال به آنها وحى فرمود: این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کردهام آن را از عظمت خویش آفریدم ، آن را از صلب پیامبرى از پیامبران که بر تمام انبیاء برتریش دادهام خارج خواهم ساخت و از این نور پیشوایانى را بیرون مىآورم که به امر من قیام مىکنند و مردم را به طرف من هدایت مىنمایند ، این پیشوایان را پس از انقطاع وحى خلفای خود در زمین قرار مىدهم.»(4)
این حدیث شریف اشاره دارد به خلقت ملکوتی حضرت فاطمه زهرا (س) که قبل از خلقت مادّی حضرتش بوده است ؛ امّا بعد از خلقت ملائک جبروتی. البته آن حضرت را خلقتی قبل از این رتبه نیز بوده است که ملائک را از آن درکی نیست.
امتحان حضرت زهرا(س) و مقام هدایتگری
امّا امتحانی که قبل از خلقت دنیایی صورت می گیرد ، یقیناً نمی تواند برای تکامل باشد ؛ چرا که تکامل اوّلاً فرع بر حرکت است ؛ که اختصاص به عالم مادّه دارد.ثانیاً تکامل در قوس صعود معنی دارد نه در قوس نزول که قوس خلقت است. پس امتحان در قوس نزول فقط به این غرض می تواند باشد که کرامات ذاتی موجود امتحان شونده برای خلائق آشکار شود.
لذا خداوند متعال با امتحان نمودن اهل بیت (ع) و مِن جمله حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگر انبیاء (ع) ، قبل از خلقت دنیایی ، به موجودات عالم و از جمله ملائک نشان داد که اینان ذاتاً صاحب کرامت می باشند ؛ و تنها اینانند که قابلیّت ذاتی برای هدایت خلق را دارند.
اگر در روایات فوق الذکر نظر فرمایید این معنا به وضوح دیده می شود که خداوند متعال با ظاهر نمودن آن انوار قدسی در عالم ملکوت و جبروت به ملائک نشان می داد که انوار حضرات معصومین (ع) چه مقام بلندی در نظام هستی دارند. کما اینکه در قضیّه ی میثاق الست، اوّل کسانی که به الوهیّت خداوند متعال شهادت دادند همین ذوات مقدّسه بودند.
لذا از این قضیّه نیز به عنوان امتحان یاد شده است ؛ امّا امتحان نه برای کسب کمال ؛ بلکه امتحان برای اظهار کمالات ذاتی. یک وقت سنگ طلا را امتحان می کنند تا خالصش کنند ؛ یعنی آن را مکرّر ذوب می کنند تا به خلوص برسد ؛ و یک وقت هم طلا فروش ، پیش چشم مشتری طلای ۲۴ عیار را امتحان می کند تا او مشاهده کند که این طلا خالص است و ناخالصی ندارد.
خداوند متعال نیز انسان کامل را امتحان نمی کند تا کمالی برای او حاصل گردد ؛ چون کمالی از کمالات امکانی نیست که انسان کامل نداشته باشد. پس آنها را امتحان می نماید تا کرامت (بزرگواری) ذاتی آنها را اظهار نماید.
لذا جریان عاشورا برای حاضران در آن صحنه امتحان بود تا کسب کمال نمایند ، امّا امام حسین (ع) فاقد کمالی نبود تا در این صحنه بدان برسد ؛ بلکه این صحنه کمالات وجودی حضرتش را برای جهانیان نمایان ساخت. دیگران امتحان دادند تا به مقام صبر و رضا برسند ولی امام حسین (ع) امتحان داد تا مقام صبر و رضای او برای دیگران آشکار گردد.
امتحان و مقام هدایتگری معصومین
امتحاناتی هم که معصومین (ع) در قوس نزول داشته اند ، برای همین مقصود بوده است تا خلائق بدانند که اینها ذاتاً لایق مقام هدایتگری می باشند. همانگونه که خداوند متعال آدم (ع) را آفرید و به او تعلیم اسماء نمود و آنگاه که ملائک منکر فضل او شدند ، خداوند متعال او را امر نمود که :« یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ــــ اى آدم! آنان را از اسمائشان آگاه کن! هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را می دانم؟! و نیز می دانم آنچه را شما آشکار می کنید، و آنچه را پنهان می داشتید» (5)
یعنی خداوند متعال در دیدگاه ملائک حضرت آدم (ع) را آزمایش نمود تا بفهماند که او چه قابلیّتها و کمالات عظیمی دارد. به همین نحو اهل بیت (ع) را نیز در عوالم گوناگون در دیدگاه ملائک و انبیاء و ذرّیّه ی آدم (ع) مورد آزمایش قرار داد تا بفهماند که خالصتر و کاملتر از اینها مخلوقی نیست.
منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست ؟
در فرازی از زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع آمده است، هنگامی که بر سر مزار آنحضرت قرار گرفتی اینگونه خطاب کن: «السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی(6) خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَة»؛(7) ای امتحان شده! آن کسی که تو را آفرید، تو را امتحان کرد قبل از اینکه تو را بیافریند. پس تو را در مقابل آنچه که به آن امتحان کرد، صبور یافت.عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد.
اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود. (8)
برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد. (9)
مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد() و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،(10)
که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
امتحان حضرت فاطمه زهرا (س) قبل از خلقت چگونه قابل تصور است.
فراز اول عبارت است از:یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَک الَّذِی خَلَقَک قَبْلَ أَنْ یخْلُقَک وَ کنْتِ لِمَا امْتَحَنَک بِهِ صَابِرَةً : سلام بر تو اى آزموده شده، آزمودت آنکه تو را آفرید پیش از آفریدنت در دنیا و در آن آزمون شکیبا بودىعبارت «قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد؛ اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود. (11)
برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی.
احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد. (12)
مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ اَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی»؛ (13)
و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،(14) که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین (علیهمالسّلام) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
در این فراز، زائر حضرت ابتدا به ابتلا و امتحانی که صدیقه طاهره(س) داشته اند توجه می کند. این ابتلا و امتحان ، براساس میثاقی است که قبل از خلقت ایشان صورت گرفته شده است. زائر در این فراز، به وفای به این میثاق از سوی حضرت عنایت می کند و می گوید: که خداوند شما را در برابر آزمایشش شکیبا یافت و شما این میثاق ها را به بهترین وجه به سرانجام رساندید.
اثبات علمی وجود قبل از خلقت در زیارت نامه
چه ظرف «قبل» متعلق به فعل «خلقک» باشد و چه متعلق به «امتحنک»، در هر دو صورت، این عبارت بر وجود حضرت زهرا(ع) قبل از خلقت ایشان دلالت دارد. از آنجا که آزمودن، فرع بر آفریده شدن است، پس آن حضرت قبل از آفریده شدنش، باید آفرینش دیگری داشته باشد تا در آن آزموده شود؛ وگرنه آزمودن انسان معدوم غیرممکن است.معنای خلق کردن و آفریدن در یک ذهن عادی عبارت است از «به وجود آوردن»؛ یعنی چیزی یا کسی که خلق می شود، قبل از خلق شدن وجود ندارد و با خلق شدن، وجود پیدا می کند. حال با توجه به این معنا، چگونه می شود کسی را که هنوز خلق نشده، آزمود؟
با تتبّع در منابع دینی، مسئله خلقت نوری ایشان قبل از خلقت صُلبی (دنیوی) یافت می شود. به این روایت توجه نمایید: جابر بن عبدالله می گوید:
از امام صادق(ع) پرسیدم: چرا فاطمه، زهرا نامیده شده است. آن حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خود آفرید و هنگامی که طلوع کرد، آسمان ها و زمین با نور او روشن شد و نور او چشمان فرشتگان را پر کرد و آنها برای خدا به سجده افتادند و گفتند: خداوندا! این نور چیست. خدا فرمود این نوری از نور من است که آن را در آسمانم جا داده ام و آن را از عظمتم آفریده ام.
او را از صلب پیامبری از پیامبرانم که برترین پیامبران است، بیرون خواهم آورد و از آن نور، پیشوایانی خواهم آفرید که امر مرا برپا خواهند کرد. (15)
این روایت و روایات مشابه آن به روشنی بر تحقق وجود نوری حضرت زهرا(ع) و خلقت نوری ایشان، قبل از وجود مادی و خلقت صلبی ایشان دلالت دارند؛ یعنی آن چیزی که قبل از خلقت ایشان آزموده شده، نور حضرت بوده است که قبل از آفرینش خود او بوده است.
برخی (فخار، وب سایت معارف اهل بیت) با تمسک به این روایات و با عنوان کردن خلقت نوری حضرت زهرا(ع) دست می کشند و گمان می کنند معما حل شد و راه به پایان رسید؛ غافل از اینکه تا ارتباط وجود نوری و وجود صلبی بیان نشود، نتیجه قابل توجهی به دست نیامده و سؤال هم چنان باقی است. در ادامه به تبیین ارتباط وجود نوری و وجود صلبی می پردازیم.
احتمالاً درک حقیقت نور حضرت زهرا(ع) فراتر از ظرفیت ما است؛ اما بی شک می توان درباره برخی صفات و ویژگی های آن اندیشید.
نور آن حضرت را که قبل از آفرینش ایشان، به محک آزمون الهی سپرده شده است، در مقایسه با خود حضرت که در سال پنجم بعثت آفریده شده است، به سه صورت می توان تصور کرد:
الف) نور ایشان یک امر اعتباری است که حقیقتی عینی و واقعی ندارد؛ مثل یاد و خاطره؛ مانند اینکه کسی به کسی می گوید: با اینکه من تو را سالی یک بار می بینم، یاد و خاطره تو همیشه با من است. این یاد و خاطره، یک موجود عینی و واقعی نیست و زاده ذهن و اعتبار آن شخص است.
ب) نور حضرت زهرا(ع) یک امر اعتباری نیست؛ بلکه یک امر عینی و واقعی است؛ اما از خود حضرت که در سال پنجم بعثت آفریده شده، جدا است و ارتباط عینی و واقعی بین آنها وجود ندارد؛ مانند اینکه یک مجسمه گچی یا فلزی از کسی درست کنند و در جایی نصب کنند، که در عین حال که شبیه اوست، از او جدا است و هیچ ارتباط واقعی با او ندارد.
ج) نور ایشان یک امر اعتباری نیست؛ بلکه عینی و واقعی است؛ اما از خود حضرت که در سال پنجم بعثت آفریده شده، نیز جدا نیست؛ بلکه با او اتحاد دارد و واقعاً خودِ اوست.
با تحلیل عقلی عبارت «یا ممتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللهُ الذی خَلَقَکِ قبلَ أن یخلُقَکِ» به چند نکته می رسیم:
ارتباط وجود نوری و وجود صُلبی
۱. نور حضرت که قبل از خلقت صُلبی آفریده شده، یک حقیقت عینی است، نه اعتباری و ذهنی؛ زیرا یاد و خاطره و امور اعتباری از این دست را نمی توان آزمود؛ پس صورت «الف» از سه صورت بالا رد می شود.۲. نور آن حضرت نمی تواند جدا از خود او باشد؛ بلکه باید یا عیناً خود او باشد یا یک ارتباط حقیقی وجودی و واقعی بین خود او و نورش برقرار باشد؛ وگرنه آزمودن نور ایشان نباید هیچ ربطی به خود حضرت داشته باشد؛ درحالی که در این عبارت می خوانیم:
«اِمتَحَنَکِ»؛ یعنی: خدا تو را آزمود، نه چیز دیگر یا کس دیگر را؛ پس وقتی خدا نور حضرت زهرا(ع) را قبل از خلقت صلبی اش می آزماید، در واقع خود او را آزموده است و این معنا با فرض جدایی نور حضرت از خود ایشان منافات دارد؛ پس صورت «ب» نیز رد می شود و تنها صورت «ج» باقی می ماند.
۳. نور حضرت زهرا(ع) غیر از خود ایشان است که در سال پنجم بعثت آفریده شد. به عبارت دیگر، وجود نوری اش غیر از وجود صلبی اوست؛ زیرا در عبارت پیش گفته، وجود حضرت به دو مقطع قبل از خلقت و بعد از خلقت تقسیم می شود و روشن است که اگر وجود نوری و صلبی ایشان عیناً یک حقیقت باشند، این تقسیم نادرست خواهد بود. همچنین از بررسی این عبارت به دست می آید که حضرت زهرا(ع) دست کم دو خلقت داشته و دو بار آفریده شده است.
نتیجه آنکه، حضرت دو حقیقت دارد که در دو مرتبه آفریده شده است و این دو حقیقت در عین اینکه با یکدیگر متحد و یگانه اند، غیر از هم هستند؛ ولی آیا چنین چیزی امکان دارد؟ با چه تبیین و توجیه منطقی می توان چنین مطلبی را پذیرفت؟
برای تبیین عقلی و توجیه منطقی این امر از اصول فلسفه اسلامی بهره می گیریم. در عالم هستی، دو یا چند موجود نداریم که حقیقتاً از هم متباین و جدا باشند؛ بلکه یک موجود هست که البته درجات و مراتب مختلفی دارد و هر درجه و مرتبه، تعین و ماهیت خاص خود را دارد.
هر گاه به ماهیت های خاص توجه می کنیم، آنها را جدا از هم می بینیم؛ ولی آنگاه که به حقیقت وجود بدون لحاظ تعینات و ماهیات نگاه می کنیم، آن مرتبه یگانه و یک پارچه آن را می توانیم درک کنیم.
چگونه حضرت زهرا (س) قبل خلقت وجود داشته است؟
حضرت زهرا سلاماللهعلیها یک ماهیت است که یک وجود چنددرجه و ذومراتب دارد. به عبارت دیگر یک ماهیت است که چند وجود طولی دارد که این چند وجود، جدا و مستقل از یکدیگر نیستند، بلکه مراتب مختلفی از یک حقیقت واحد هستند که در عین وحدت، کثرت دارد و در عین کثرت، وحدت دارد.حقیقت حضرت زهرا سلاماللهعلیها که با عبارت «خود حضرت زهرا» از آن یاد میکردیم، منحصر در خلقت صلبی و جسمانی او نیست که در سال پنجم بعثت آغاز شده باشد، بلکه یک حقیقت مشکک و ذومراتب است که پیش از خلقت صلبی، وجود داشته است.
وجود جسمانی حضرت، تنها درجه و مرتبهای از آن حقیقت متعالی است که از جهتی همان است و از جهتی، غیر از آن است. مطابق مثال نور خورشید باید گفت: حضرت زهرا سلاماللهعلیها خورشیدی است که یک حقیقت واحد و یگانه دارد، .
اما در عین حال، وجود او یک گستردگی و وسعتی دارد که درجات و مراتب مختلفی را میتوان در آن دید. آن مرتبه و درجهای که در سال پنجم بعثت تعیُّن پیدا کرد، پرتوی کمرنگ از آن خورشید پرتلألؤ بود که در ادامهی تابش خود، در سال پنجم بعثت به زمین رسید و انسانهای خاکی فقط آن را دیدند، اما خدایی که او را آفریده است، همهی وجود حضرت را میبیند و تحت ولایت خود میپروراند و میآزماید.
معنای نهایی عبارت
بدین ترتیب معنای نهایی عبارت مورد بحث چنین میشود:ای آزمودهای که خداوند تو را قبل از اینکه به این دنیای خاکی نازل کند، در عالم نور امتحان کرده است و تو امتحان خود را پیش از اینکه به این دنیا قدم بگذاری پس دادهای!
حال اینکه آزمودن یعنی چه و هدف از آزمودن قبل از خلقتِ این دنیایی چه معنا و چه فایدهای دارد، در ادامه به پاسخ آن میپردازیم.
1. کشف شایستگی یا عدم شایستگی فرد مورد امتحان، برای اعطا یا سلب یک امتیاز؛ مانند آزمون کنکور که برای کشف شایستگی دانشآموزان جهت ادامهی تحصیل در دانشگاه برگزار میشود.
۲. تربیت و تقویت و بالا بردن تواناییهای فرد مورد امتحان؛ مانند ارزیابیهای تمرینی در ورزش و مانند امتحانهای میاندورهای در مدارس و مراکز آموزشی که منجر به کشف نقاط قوت و ضعف و برطرف کردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت میشود.
در امتحانهای الهی نیز هر دو هدف جریان دارد؛ آیهی ۳۱ سورهی محمد (ص) به هدف اول اشاره دارد: «و لَنَبلُوَنَّکم حتّی نَعلَمَ المجاهدین منکم و الصابرین و نَبلُوَ اخبارَکم؛ و البته شما را میآزماییم تا مجاهدان و صابرانتان را بشناسیم و گزارشهای مربوط به شما را بررسی کنیم.»
همچنین است آیهی ۲ سورهی ملک: «الذی خلق الموتَ و الحیاةَ لِیَبلُوَکم اَیُّکم اَحسنُ عملاً؛ همان کسی که مرگ و زندگی را بیافرید تا شما را بیازماید که کدامتان نکوکارترید.»
آیهی ۱۵۴ سورهی آلعمران نیز بر هدف دوم عنایت دارد: «و لِیبتَلِیَ اللهُ ما فی صدورکم و لِیُمَحِصَّ ما فی قلوبکم؛ برای این است که خدا آنچه را در سینههایتان دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان است پاک و خالص گرداند.»
نیز در این باره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «خداوند بندگانش را با انواع سختیها میآزماید و با رنج و کوششهای گوناگون به بندگی وادارشان میکند و با انواع ناخوشایندها امتحانشان میکند، تا خودبزرگبینی را از دلهایشان بیرون کند و فروتنی را در جانهایشان جای دهد.»(16)(17)
تذکر: هدف اول (کشف شایستگی یا عدم شایستگی) دربارهی انسانها، اغلب همراه با جهل و نادانی است و بعد از انجام آزمون است که امتحان کننده به شایستگی و عدم شایستگی افراد مورد امتحان آگاهی پیدا میکند.
اما وقتی این هدف دربارهی امتحانهای الهی مطرح میشود، باید همراه با تنزیه متناسب با مقام الهی باشد. امیرالمؤمنین (ع) در این باره میفرماید: «خداوند متعال درون مردمان را [با آزمودن] آشکار ساخت، نه اینکه از رازهای نهفته و درونهای پوشیدهشان آگاه نبود، بلکه تا آنان را بیازماید که کدامیک بهتر عمل میکنند؛ تا اینکه ثواب، پاداش کار نیک باشد و عقاب، کیفر کار بد. (18)(19)
یعنی اینکه اگر خداوند میخواهد شایستگیها و عدم شایستگیها با امتحان آشکار شود، به این معنا نیست که خود به این شایستگیها و ناشایستگیها جهل دارد و برای برطرف کردن جهل خود دست به امتحان میزند؛ بلکه برای این است که استحقاق ثواب و عقاب محقّق شود و فعلیّت بیابد و مردمان، خود به لیاقتهای خود آگاه شوند و بپذیرند که مستحق ثواب یا عقاب خداوندی هستند.
حال باید بررسی شود آیا این دو هدف از امتحانهای الهی، مختص حیات دنیوی است یا فراتر از حیات دنیوی را نیز میتواند دربربگیرد. به نظر میرسد دلیلی برای انحصار اهداف امتحانهای الهی در حیات دنیوی نیست. همهی ادلهای که این دنیا را انحصاراً دار تکلیف و امتحان معرفی میکنند، ناظر به مقایسهی دنیا با آخرت هستند و دامنهی وسعت آنها عوالم قبل از دنیا را شامل نمیشود؛ مانند روایت معروف از امیرالمؤمنین علیهالسلام: امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست و فردا روز حساب است و عملی در کار نیست. (20)(21)
دعای ندبه میثاقی در عالم دیگر
برای روشن شدن این فراز اول زیارت حضرت زهرا (س) که به بلا و میثاق و وفای به عهد حضرت اشاره می کند، از فراز دوم دعای ندبه کمک می گیریم.(۲) در این فراز آمده است:اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک الذین استخلصتهم لفنسک و دینک، اذا اخترت لهم جزیل ما عنک من النعیم المقیم، الذی لا زوال له و لا اضمحلال، بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه، و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک، و علمت منهم الوفاء به، فقبلتهم و قربتهم، و قدمت لهم الذکر العلی، و الثناء الجلی، واهبطت علیهم ملائکتک، و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعه الیک و الوسیله الی رضوانک»؛ خدایا ستایش از آن توست بر آن چه جاری شد به آن قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت.
آنان که خالص گردانیدی آنان را برای خود و دین خود. چون انتخاب کردی برای آنها آن نعمت شایان و پایداری که نزد توست؛ آن نعمتی که زوال و نابودی برایش نیست، (و این) پس از آنی (بود که) با آنها شرط کردی تا کناره گیرند از درجات (و ریاست های) این دنیای پست و از زیب و زیورش و آنها نیز این شرط تو را پذیرفتند.
و تو نیز وفای آنها به این شرط دانستی و پذیرفتی شان و مقرب درگاهشان کردی و از پیش برای ایشان نامی بلند و ثنایی آشکار مقرر کردی و بر ایشان فرشتگانت را فرو فرستادی و آنها را به وحی خود گرامی داشتی و به علم خود یاریشان کردی و واسطه درگاهت و وسیله ای به سوی خشنودیت قرارشان دادی.
این که انسان این قضا را درک کرده و پس از درک، حمد کند، کار آسانی نیست. اولیا چه کسانی هستند؟ شاید اخلص با استخلص یک فرق جزیی داشته باشد و آن این که در استخلاص، نوعی رنج و مشقت وجود دارد و با بلا و رنج همراه است.
این استخلاص، نخست، پس از میثاق است و تحمیلی نیست؛ «بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه». که این میثاق، میثاق زهد و پیمان بلاست، که همه مراحل دنیا را شامل می شود و شاید ماسوی الله را بپوشاند.
دوم آن که علم به وفای آنها، پیش از تحقق این ابتلائات است؛ «و علمت منهم الوفاء به». اما نتیجه این میثاق و وفاء آنها چیست؟
«فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی»؛ یعنی خدای متعالی آنها را پذیرفته است و مقرب درگاه الهی شده اند و پیش از آن که در عالم دنیا ظهور پیدا کنند، نام آنها را بالا برده و ثنای آنان در کتابهای آسمانی است. در واقع، نتیجه آن «میثاق و بلاء و وفا»، دو امر است: یکی ضیافت اختصاصی و دیگری شفاعت. اگر انسان این مراحل را بپیماید می تواند به حمد بر بلای اولیای خدا برسد.
نتیجه:
امتحانات و چالشهایی که معصومین (علیهم السلام) در زمان زندگی خود تجربه کردهاند، برای نشان دادن این بوده است که آنها به عنوان هدایتگران و رهبران الهی، ذاتاً لایق و مستحق این مقام هستند.این امتحانات، به عنوان مواقعی برای نمایش اخلاق، صبر، تقوا و عبودیت کامل از خداوند، برگزار شدهاند تا خلق بدانند که معصومین (علیهم السلام) در واقعیت مقام هدایتگری و رهبری را به وفور دارند و برای هدایت و رهنمود مؤمنان منتخب شدهاند.
امتحان به معنای آزمودن و بررسی شایستگی و توانایی فرد است، همچنین برای تربیت و تقویت قابلیتهای او نیز انجام میشود. در امتحانات الهی نیز، این دو هدف مهم دنبال میشود. خداوند ما را تحت امتحان قرار میدهد تا بشناسد که آیا ما مجاهدان و صابران حقیقی هستیم یا خیر، و همچنین تا گزارشهای ما را بررسی کند.
این امتحانات الهی، به ما فرصتی میدهند تا قوای خود را بیشتر بشناسیم، نقاط ضعف و قوت خود را ارزیابی کنیم و از آنها برای پیشرفت و تقویت استفاده کنیم. این امتحانات، به عنوان یک فرصت برای رشد معنوی و ارتقاء اخلاقی، ما را به سوی تحول و بهبود هدایت میکنند.
مفهوم از وحدت و کثرت، به معنای این است که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) درون خود همه جوانب و ابعاد معنوی و اخلاقی را به تعادل و هماهنگی رسانده است. او به عنوان نمونهای از وحدت در کثرت و کثرت در وحدت، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم در قالب یک وجود چنددرجه، به تحقق مقاصد الهی و ارتقای روحی خود برسیم.
پی نوشت ها:
1.بحار الأنوار ، ج۶۴ ،ص۲۳۵.2.تهذیبالأحکام،ج۶،ص۹،باب ۳.
3.البقرة:۱۲۴.
4.علل الشرائع ، ج۱ ،ص۱۸۰ .
5.البقرة:۳۳
6. در برخی منابع دیگر اینطور آمده: «امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذِی خَلَقَکِ»؛ طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، تحقیق، خرسان، محمد بن الحسن، ج 6، ص 10، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
7. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار، تحقیق، ابطحی، محمد باقر، ص 178، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
8. مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، ج 8، ص 511، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، 1414ق.
9. مجلسی، محمد باقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحکام، تحقیق، رجایی، مهدی، ج 9، ص 25، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1406ق.
10. «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»؛ اعراف، 172.
11.مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، ج۸، ص۵۱۱، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
12.مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحکام، ج۹، ص۲۵، تحقیق:مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
13.اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.
14.یس/سوره۳۶، آیه۶۰-۶۱.
15.مجلسی، ۱۴۰۳: 43 / 12).
16. قرآن کریم.
17.ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴ ق: ۱۳/ ۱۵۶.
18. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ۱۴۰۴ ق، «شرح نهجالبلاغه»، قم، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی.
19.ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴: ۹/ ۸۴.
20. ابن طاووس، علی بن موسی، ۱۳۳۰ ق، «جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع»، قم، دارالرضی.
21. کلینی، ۱۴۰۷ ق: 8/ 58.
منابع:
https://erfan.ir/mafatih33/%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%DB%8C%DA%A9%E2%80%8http://www.h-shad.ir/index.php/writings/articals/article/403-zahra-examination
https://hadana.ir/فراز یا ممتحنه الله الذی خلقک در زیارتنامه حضرت زهرا (س) به چه معناست؟
https://www.google.com/search?client=firefox-b-e&q
https://wiki.ahlolbait.comزیارت حضرت زهرا (س)
https://wikiporsesh.iامتحان حضرت فاطمه قبل از خلقت
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa77616
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa77616
https://hawzah.net/fa/Discussion/View/51887
https://www.shia-news.com/fa/news/205652
https://hawzah.net/fa/Article/View/97592
https://www.balagh.ir/content/13967
http://www.rohani.ir/fa/ndt/938
https://vista.ir/w/a/16/qkthv
https://rc.avayetowheed.ir/
https://wiki.ahlolbait.com/
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}